معنی جزیره نفتی جنوب
حل جدول
لاوان
جزیره جنوب چین
ماکائو
جزیره جنوب استرالیا
تاسمانی
از میادین نفتی جنوب ایران
گلخاری
جزیره در جنوب فرانسه
کرس
واژه پیشنهادی
لغت نامه دهخدا
نفتی. [ن َ] (ص نسبی) منسوب به نفت. مربوط به نفت. رجوع به نفت شود. || نفت فروش. که نفت به مردم فروشد. || وسیله ٔ نفت سوز. ابزار گرم کردن و روشن کردن که با نفت کار کند: چراغ نفتی، بخاری نفتی، آبگرم کن نفتی. || نفت دار. نفت خیز.
- مناطق نفتی، جاهائی که در آن نفت استخراج کنند.
نفتی شدن
نفتی شدن. [ن َ ش ُ دَ] (مص مرکب) به نفت آلوده گشتن. بوی نفت گرفتن.
چراغ نفتی
چراغ نفتی. [چ َ / چ ِن َ] (اِ مرکب) چراغ نفت. چراغی که روغن سوخت آن نفت باشد. چراغی که با نفت سوزد. مقابل چراغ برق. لامپانفتی. چراغی که دارای لامپ و فتیله و جای نفت است.
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) منسوب به نفت: مربوط به نفت: مواد نفتی، برنگ نفت سیاه تیره، آنچه با نفت روشن شود بخاری نفتی چراغ نفتی، نفت فروش، (اسم) قسمی انگور اعلا که در قزوین بعمل آید.
فارسی به ایتالیایی
petrolifero
عربی به فارسی
جنوب , جنوبی , بسوی جنوب , نیم روز
معادل ابجد
826